داستان اپیزود سیزدهم پادکست فارسی آدمهای معمولی پیرامون میهمانی است که به جای درس و دانشگاه و طی کردن مسیر معمول، راهش رو با دنبال کردن علاقه‌اش طی کرده و به موفقیت‌هایی دست پیدا می‌کنه که شاید اگر در مسیر نرمال تحصیلی و مسیر شغلی می‌رفت به اونها دست پیدا نمی‌کرد. آشنایی من با مجید صدری از اپیزود اول پادکست اتفاق افتاد جایی که در گفتگو با مجید فتحی وقتی از پیدا کردن و دنبال کردن علاقه صحبت می‌کردیم مجید نام محسن رو آورد به عنوان نمونه‌ای از کسی که با علاقه‌اش در مسیر قهوه و باریستا بودن و تیستر قهوه بودن به موفقیت‌های خوبی رسیده در دنیای زندگی می‌کنیم که ترس از ناامنی‌ها باعث می‌شه همه ما همون مسیر تحصیلی و شغلی که دیگران دنبال می‌کنن رو طی کنیم و شب و روز از اینکه اون رو دوست نداریم اما مجبوریم دنبال کنیم در عذابیم. حال آنکه می‌تونستیم دنبال راه خودمون بریم و زندگی رو به اون سبکی که دوست داریم بسازیم. در این اپیزود با مجید صدری صحبت می‌کنیم، کسی که عاشق و دلباخته قهوه است و اونقدری در این : کار مهارت داره که کار و حرفه درآمد ساز زندگیش شده. محسن رو با این مهارت‌ها می‌شه تعریف کرد: مردی که عاشق قهره است، باریستا و مربی باریستا شدن هست و در کشور عمان به صورت آزادکاری در این حوزه فعالیت می‌کنه.